به گزارش خبرگزاری فارس، مراسم رونمایی از کتاب «از تبار حبیب» زندگی و نویسندگی گلعلی بابایی با حضور محمدرضا سنگری، گلعلی بابایی، حسین قرایی، یوسف قوجق، فرزندان شهیدان همت، همدانی و چیتسازیان در خبرگزاری تسنیم برگزار شد.
* سنگری: یکی از ویژگیهای آقای بابایی این است که رگی از جلال دارد/ بابایی «بلند همت» است
در ابتدای این مراسم محمدرضا سنگری صحبت کرد. او گفت: باید به آقای قرایی خسته نباشید بگویم که پرشور، پرکار و بدون اینکه خسته شود، به بایستهای مهم مشغول است و آن هم نگارش زندگینامه نویسندگان و اندیشهورزان عرصه ادبیات انقلاب اسلامی است که باید آن را به فال نیک گرفت.
او با اشاره به آیه «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» گفت: خاطرم هست در یکی از نشریهها و در اتاقی که متعلق به شهید رجایی بود کار میکردم. در زیر میز آن آیه «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» نوشته شده بود. معنای آیه این است که بلافاصله پس از آنکه کاری را تمام کردی کار بزرگتری را شروع کن. باید خطر کرد و به دنبال مسائل مهم و بزرگ رفت. تعابیری که رهبری در مورد آقای گلعلی بابایی داشتند نیز شبیه به همین است. ایشان فرمودند که در این راه خسته نشوید و با قدرت ادامه بدهید. البته همیشه این گونه نیست که در این مسیر به شما آفرین بگویند بلکه با سنگاندازیها نیز همراه است. البته گفته میشود که هر وقت دیدید بلایی نیست در درستی مسیرتان تردید کنید. تمام این صحبتها را کردم تا مقدمهای برای کارهای بعدی آقای قرایی باشد.
او با اشاره به اهمیت نوشتن خاطرات هشت سال دفاع مقدس گفت: به نظرم این کار با تأخیر آغاز شده است و اگر ما ننویسیم دیگران مینویسند و واژگونه هم مینویسند. در نهایت اتفاقی رخ میدهد که چیزی جز پشیمانی و ندامت برایمان به همراه نخواهد داشت. در زندگی خود معتقدم که نباید به زمان اعتماد کنیم و همیشه باید فکر کنیم که ممکن است نباشیم. خداوند همین یک فرصت را به ما داده و نباید آن را از دست بدهیم.
سنگری با اشاره به کتاب «رزمنده» که پیش از این به چاپ رسیده است، گفت: من کتابی شبیه به همین اثر را به نام «رزمنده» دیده بودم. کتابی که توسط خود آقای قرایی نوشته شده است. بنابراین دوباره این کتاب را خواندم تا بتوانم نکاتی را پیدا و بیشتر به وجود گلعلی بابایی رسوخ پیدا کنم. اگر بخواهم در مورد سازه وجودی او صحبت کنم باید بگویم که گلعلی بابایی شمالزاد است با گرمای جنوب. گرمایی که در ایشان است وام گرفته از جبهههای جنوب است. او جمع بین جنگ و جنگل شده است. آقای بابایی وارد صحنه جنگ شده و آن را چشیده است. بدون شک این که در چیزی باشید و با آن زیست کنید تفاوت بسیار زیادی با شنیدن همان دارد. جالب است بدانید تحلیلی که امام از هشت سال دفاع مقدس دارند بسیار شبیه به رجزی است که حضرت علی اکبر علیهالسلام در روز عاشورا میخوانند. حضرت در آن روز این رجز را میخوانند: «الحربُ قـد بانت لها حقائقُ و أظهرت من بعدها مصادقُ». جنگ حقیقت انسانی را بروز میدهد. جنگ، کشفگاه انسان است و انسان را به کشفگاه وجودی میرساند. البته باید اشاره کنم که جنگ تنها گنجینهای از خاطرات نیست بلکه گنجِ ساخت انسانهای بزرگ است و آدمهای بزرگی را پرورش داده است. آقای بابایی نیز چنین است. بر طبق همین رجز میتوان گفت که بعد از جنگ میتوان صداقت انسانها را ارزیابی کرد. یعنی ترازمندی انسانها را نه در حین جنگ بلکه باید پس از جنگ جستوجو کرد. به نظرم جنگ ما را پروراند، جامعه را بارور کرد و فرآوردهها و محصولات جنگ بسیار ارزشمند است.
این نویسنده با بیان ویژگیهایی از گلعلی بابایی گفت: یکی از ویژگیهای آقای بابایی این است که رگی از جلال دارد. خصوصیت دیگر ایشان همنشینی با شخصیتهایی بوده است که باعث شده ایشان رنگ و بوی آنان را به خود گیرد. در حقیقت این گل بوی کسانی را دارد که نسیمی از آنان به مشام گلعلی بابایی رسیده و این مسئله به دلیل همنشینی ایشان با آن افراد است. به نظرم نباید خودمان را از همنشینی با خوبان محروم کنیم. همواره بزرگان در کنار بزرگان دیگر رشد پیدا کردند. باید به این بزرگان نگاه کنیم که حتی نگاه کردن به آنان نیز رهآوردهای زیادی برای ما به همراه دارد. در کنار تمام این ویژگیها باید به مسجد جواد الائمه نیز اشاره کنم. مسجدها این روزها کمکم به حاشیه سپرده میشود و ما نباید مساجد را از دست بدهیم. به نظرم نسل مسجد جوادالائمه که پس از انقلاب دیگر اتفاقاتی از جنس آن مسجد رخ نداد، نسلی طلایی است. مسجد پایگاه قوی و بسیار مهمی است که نباید بدان بیتوجه باشیم. نکته بسیار مهم دیگری که در مورد آقای گلعلی بابایی باید بدان اشاره کنم زیست ایشان با شهداست. ایشان با شهدای زیادی زندگی کرده است. زندگی گلعلی بابایی پر از ردپاهای روشن شهیدان است و بعید میدانم در زمانی که ایشان قلم و قدم میزند این شهدا حضور نداشته باشند. میگویند که در مواردی حتی برای ریا بگویید که زمانی که برای شهدا مینویسید چه الهاماتی بهتان میشود؛ از آقای بابایی میخواهم که بگویند واقعاً در این مسیر چه راههایی برایتان باز شده است؟ علاوه بر این، ویژگی دیگری که ایشان دارد تحولاتی است که ایشان در سیر طولانی نوشتن خود بدان دست پیدا کرده است.
محمدرضا سنگری در پایان صحبتهای خود خاطرنشان کرد: به نظرم باید به سؤالاتی پاسخ داده شود که خواننده را بهتر راهنمایی کند، برای مثال باید گفته شود که شیوههای جمعآوری اطلاعات ایشان چگونه است؟ بعد از جمعآوری اطلاعات چگونه آن را ساماندهی و چه هندسهای را برای مجموعه یافتههای خود انتخاب کرده است؟ پایانبندی چگونه است؟ آیا زمینهای برای گزارش این مطلب در قالبهای دیگر نظیر سینما و تئاتر وجود دارد؟ اینها سؤالاتی است که پاسخ به آن برای نسل جدید لازم است. در پایان در توصیف آقای گلعلی بابایی باید از همان تعبیری استفاده کنم که رهبر معظم انقلاب استفاده کردند و آن هم یک کلمه است: «بلند همت». ایشان واقعاً بلند همت است.
* قوجق: سراغ بیگانه میرویم؛ در حالی که هزار برابرش را نفس به نفس خودمان داریم
در بخش دیگر این مراسم یوسف قوجق صحبت کرد. او گفت: خاطرم هست در یکی از جلسات از آقای حمیدرضا حسام صحبت میکردیم. در آنجا در مورد اسطورههای ایران سخنی داشتم. تصور من بر این است که هیچ مردمی در هیچ کشوری بدون اسطوره نیستند. البته اسطورهها به مرور زمان شناخته میشوند. معتقدم که اسطورههایی که در ایران است یکی و دوتا نیست.
او با اشاره به آثار تاریخ شفاهی گفت: پیشینه تاریخ شفاهی در جامعه ما از خاطرات رزمندگان و حاضران در جبهه شکل گرفت. بخشی از تاریخ شفاهی همین است، یک واقعهای صورت گرفته و همه را تحت تاثیر قرار داده است و به همین دلیل خیلی از ناظران آن واقعه شروع به صحبت در مورد آن میکنند. به نظرم کاری که آقای قرایی کرده نگاه دیگری از تاریخ شفاهی است. به نظرم کسانی که در مسیر بیان وقایع جبهه و جنگ قلم زدند ابرمرد هستند و گلعلی بابایی واقعا یک ابر مرد است. کتابی که آقای قرایی نوشته و پای صحبتهای ایشان نشسته است نیز نوعی دیگر از تاریخ شفاهی است که لازمه آن نوشتن خیلی از رمانها و آثار دیگر است.
وی بیان داشت: به نظرم ویژگی خوب این کتاب بیان سبک زندگی گلعلی بابایی است. سبک زندگی که ایشان دارد نقطه قوتی برای اوست و متاسفانه خیلی از ما و به ویژه جوانان از آن فاصله گرفتهایم. حقیقت این است که ما آنچه داریم را کنار میگذاریم و به سراغ بیگانگان میرویم؛ در حالی که نفس به نفس با افرادی در جامعه خودمان زندگی میکنیم به سراغ کسانی میرویم که بیگانه با ما هستند و شاید یک هزارم آن شخصیتها نیز نباشند. به نظرم یکی دیگر از ویژگیهای خوب این کتاب این است که میتواند تبدیل به دایرهالمعارفی از بزرگان شود. کسانی که همنفس با شهدا بودند و با آنان قدم زدند.
کتابخانه مدارس باید پر از کتابهای گلعلی بابایی باشد
قوجق در پایان صحبتهای خود درخواستی را مطرح کرد و گفت: به عنوان یک نویسنده از خانواده بزرگ اهالی قلم از شما دوستان درخواستی را دارم و آن هم این است که هر چه قدر میتوانید این کتابها را به دست جوانان و نوجوانان برسانید. در تکتک کتابخانههای مدارس باید این دست کتابها وجود داشته باشد تا دانشآموزان با خواندنش الگویی برای خود پیدا کنند. به نظرم شناخت گلعلی بابایی مهمترین نقشی است که بعد از انتشار این کتاب میتوانیم داشته باشیم.
در بخش دیگر این مراسم رونمایی، وهب همدانی فرزند شهید همدانی صحبت کرد. او گفت: خاطرم است در مراسمی که برای آقای حسام گرفته شده بود گفتم ایشان کسی است که حال آدم را خوب میکند، در مورد آقای بابایی نیز باید همین جمله را به کار ببرم. ایشان هم حال دل آدم را خوب میکند. بعضی وقتها با خودم فکر میکنم که اگر آقای بابایی و حسین بهزاد را نداشتیم چه باید بکنیم؟ با چه کسی درد و دل کنیم؟ چه سنگ صبورهایی هستند که هر چه بگوییم بپذیرند و خم به ابرو نیاورند؟ کسی هم ایشان را مجبور نکرده که وارد این عرصه شود. در شرایطی که نهادهای مختلف فرهنگی بودجههای زیادی میگیرند تا کارهای وظیفهایشان را انجام دهند امثال آقای بابایی کارهای دلی میکنند و جالب است که در همین راه باید مواخذه نیز شوند. با این حال این وظیفه را بردوش خود حس میکنند چرا که از بچههای جنگ هستند.
وی افزود: شهید همت، شهید سلیمانی و همه شهدا هم این چنین زندگی میکردند، روز اول کسی آنان را مجبور نکرد که به جبهه بروند اما خودشان احساس وظیفه کردند و رفتند؛ اگر هم اگر کسی مثل آقای بابایی سردار فرهنگی این حوزه است با احساس وظیفهای که داشته شروع کرده است.
دیدار خانواده سردار با شهید مدافع حرم
فرزند سردار شهید حسین همدانی صحبتهای خود را با خاطرهای از یکی از شهدای مدافع حرم ادامه داد و گفت: خاطرم هست همراه با مادرم پس از شهادت سردار همدانی به منزل یکی از شهدای مدافع حرم به نام شهید هادی شجاع در اسلامشهر رفتیم. در خانهشان وسایلی را دیدیم که اصلا دست نخورده بود و حتی از جعبه بیرون هم نیامده بود. مادرم دلیل این موضوع را پرسید و همسر آن شهید در جواب گفت تازه ازدواج کردهایم و هنوز خیلی از وسایل به خانهمان نرسیده بود و به تازگی آمده است. جالب است بدانید که شهید شجاع فقط دو هفته زندگی مشترک داشت. مادرم از همسرش پرسید که چرا اجازه دادی برود؟ در پاسخ گفت روزی که نوبتش شد به من گفت بین این همه متقاضی اسم من درآمده است. اگر نروم چه جوابی به حضرت زینب سلام الله علیها بدهم که من را انتخاب کردید و من به خاطر زندگی خودم نرفتم؟ به نظرم در این عرصهها واقعا جای کسانی مثل گلعلی بابایی خالی است که بیایند و ماجرا را بگویند. ماجرای دفاع جانانهای که از حرم آل الله رخ داد را تعریف کنند. البته مطمئنا آقای بابایی کار خودشان را انجام میدهند و در این مسیر به آنچه که میخواهند میرسند. گلعلی بابایی نیز در همین مسیر شهدا خواهد رفت.
او در پایان صحبتهایش گفت: اگر حسین قرایی چنین کتابی را نوشت وظیفهای که به عهده خودش بود را درک کرد و البته اگر کسی میخواهد راجع به ایشان بنویسد باید شناختی از او داشته باشد. امثال آقای قراییها باید زیاد شوند، امروز ظرفیت محور مقاومت وجود دارد. من به عنوان یک فرزند شهید میگویم که به این افراد نیاز داریم که گنجهای محور مقاومت و دفاع مقدس را استخراج کرده و این الگوها را به ما نشان بدهند.
گلعلی بابایی از خیلیها نویسندهتر است
حسین قرایی نویسنده کتاب «از تبار حبیب» در این مراسم گفت: 5-6 سال پیش بود که به صورت جدی این کار را شروع کردم و دیدیم که کسی در مورد این افراد چیزی ننوشته پس با خود گفتم که من باید بنویسم. به نظرم این وظیفه ماست که راجع به این رزمندههای نویسنده که شناسنامههای فرهنگی ما هستند بنویسیم. شما وقتی کتابهای گلعلی بابایی را میخوانید، شهید همت را میشناسید؛ گلعلی میخوانید اما انگار شهدا را خواندهاید. بعضیها در دانشگاهها فکر میکنند که گلعلیها نویسنده نیستند اما به نظرم این افراد مرجع و خیلی نویسندهترند. گلعلی و حسین بهزاد ژانر جدیدی در ادبیات ما به نام لشگر شناسی ایجاد کردند که موضوعی بسیار ارزشمند به شمار میرود.
وی افزود: در این کتاب نسبت به کتاب قبلی یعنی رزمنده که آقای سنگری اشاره کردند، سال شمار ویژهای اضافه کردیم که کار بسیار سختی بود. همچنین یک مقدمه اضافه کردیم و سوالاتی را بیرون کشیدیم. در آخر هم مطلبی از حسین بهزاد که خود رزمنده و نویسنده است قرار دادیم که گل کار بود. کسانی که آشنایی دارند میدانند که مطلب گرفتن از حسین بهزاد چه کار سختی است.
چرا نام کتاب «از تبار حبیب» شد؟
قرایی با اشاره به دلیل نامگذاری این کتاب گفت: این کتاب از 2 جهت نام «از تبار حبیب» را به خود گرفت؛ اول به تاثی از نام شهید حبیب غنیپور بود چرا که میخواستم بگویم گلعلی بابایی از مکتب ایشان است. دلیل دوم هم نام گردانی است که آقای بابایی در آن خدمت میکردند و آن هم گردان حبیب است. وقتی به گلعلی بابایی نگاه میکنید تواضع میبینید. برایم عجیب است که آیا شرمندگی نمیماند برای کسانی که برای او فیلم نساختند؟ آیا شرمندگی نمیماند برای کسانی که از او مستند پرتره نساختند؟ یا شرمنده نمیشوند آن جاهایی که برای او مراسم گرامیداشت برگزار نکردند؟ من سرم را بالا میگیرم که در عصر کسانی زندگی میکنم که قدشان بلند است. به نظرم در مستندنگاری ادبیات دفاع مقدس باید به گلعلی بابایی بالید. در مقدمه این کتاب گفتم که این کتاب قصد دارد ابعاد فکری ایشان را به مخاطبان بشناساند. شاید بهتر باشد ایشان را با این شعر از قیصر امینپور توصیف کنم: «دلی سربلند و سری سر به زیر». حواسمان باشد که مبادا این افراد از دست بروند و بعدا حسرتاش را بخوریم.
اگر بخواهم توفیقات شهدا را بنویسم حجم کتابها دو برابر میشد
سخنران پایانی این مراسم گلعلی بابایی بود. او گفت: باید از آقای قرایی تشکر کنم که مدتی طولانی برای نگارش این کتاب وقت گذاشتند. مطمئنا اگر کاری انجام میشود توفیقی است که از سوی شهدا میرسد. فکر میکنم اگر بخواهیم براساس پیشنهادی که در این جلسه شد، توفیقات را در انتهای کتاب بیان کنیم، حجم کتاب دوبرابر میشود. در خیلی از بزنگاهها چنین برکاتی از سوی شهدا به ما رسیده است. علیرغم تمام ناملایمتیها تنها چیزی که باعث دلگرمی ما میشود همین شهدا هستند. اگر هم امروز اینجا هستیم بدانید که شهدا شما را دعوت کردند.
در پایان این مراسم، از کتاب «از تبار حبیب» رونمایی شد و مهمانان جلسه یادگاریهایی را برای آن نوشتند.
انتهای پیام/