حسین راغفر
اقتصاددان
در این ایام که سیل مهاجرت کم سابقه از کشور نشانه میزان امید مهاجرین به سیاستهای اقتصادی-اجتماعی کنونی است، هر روز مردم شاهد اقداماتی هستند که از تَهمانده امید آنها بیشتر میکاهد. به نظر میرسد نظام تصمیمگیریهای اساسی توان یادگیری را از کف داده است.تجربه دوران دولتهای نهم و دهم با سیاستهای پرتنش روزمره و مخرب ظرفیتهای مولد کشور و زائلکننده اخلاق و رایجکننده فساد درسی برای دولتهای بعدی و امروزی نشد. سیاستهای مخرب اقتصادی که نابودکننده شغل- یعنی امید- در جامعه است، ادامه یافت و علیرغم تغییر دولتها امروز همان سیاستها پیگیری میشود.مهاجرت ۳۰۰۰ پزشک و ۹۰۰ نخبه دانشگاهی در سال گذشته- که اوج بیماری کرونا و محدودکننده جابجایی افراد در سطح جهان بود- و شتاب امروزی این مهاجرت در ماههای اخیر حکایت از آن دارد که نظام تصمیمگیریهای اساسی، قدرت یادگیری را از دست داده است و مرتب خطاهای گذشته را تکرار میکند.در رابطه با پیامدهای این رفتارهای حذفی،دولتهای نهم و دهم ماموریت داشتند که همه منتقدان را حذف کنند، روزنامههای همسو را تعطیل کنند، تعداد زیادی از اساتید دانشگاهها را اخراج و بازنشسته کنند و چنین کردند و این همه، همراه هزاران نمونه دیگر، نه تنها در حافظه تاریخی این کشور ماند بلکه خیلی زود پاسخ داد. هزاران واکنش به این سیاستهای تحقیرکننده پدید آمد. رشد اعتیاد، جرم و جرائم، خودکشی، بیخانمانی، فرار سرمایهها و مغزها تنها بخشی از این واکنشها بوده است. اما نقش دانشگاهها و نخبگان به عنوان مراجع اصلی اعتماد مردم هم در انتخابات ۱۳۹۲ مشخص شد که مردم به داوطلبی که به نظر میرسید سیاستهای دولتهای نهم و دهم را دنبال نمیکند، رای دادند.اکنون در دولت سیزدهم که توسط بسیاری از کارگزاران دولتهای نهم و دهم اداره میشود شاهد بازگشت همان سیاستهای شکست خورده به عرصه جامعه هستیم. این بار هم در عرصه اقتصاد همان سیاستها دنبال میشود و در عرصه اجتماع بجای پاسخگویی به معیشت و نیازهای اساسی مردم به مسائل بسیار فرعی و دست چندم پرداخته میشود.در این یخبندان سیاسی که شور و تلاش منجمد شده است کسانی را که به مردم و جوانان از سر دلنگرانی برای ایران، امید میدهند از صحنه دانشگاه خارج میکنند یکی از آنها آقای دکتر رضا امیدی است که همه همت علمی خود را مصروف بهبود معیشت مردم و به ویژه گروههای محروم جامعه کرده است. او محققی متعهد، متواضع و فروتن است که دانشگاه باید او و امثال او را قدر نهد. دکتر محمد فاضلی که یک دهه است در مراکز پژوهشی و سیاستگذاری کشور آموخته و آموختههایش را از سر دغدغه و نگرانی، سخاوتمندانه در طبق اخلاص نهاده و به جامعه علمی و سیاستگذاری اهداء کرده است، محقق متعهد دیگری است که از دانشگاه قطع همکاری شده است. اسامی دیگری نیز در فهرست کسانی که حضورشان در دانشگاه مصلحت تشخیص داده نشده است، وجود دارند که بنده شناخت کافی از عملکرد علمی آنها ندارم اما ظاهرا آنها هم کمابیش ویژگیهای مشابهی با این محققین دلسوز و دردمند دارند. تصمیمگیران چنین اقداماتی در دانشگاهها باید بدانند که امکان رشد علوم انسانی و اجتماعی بدون نقد شرایط موجود ممکن نیست و فقدان همین نگاه انتقادی به شرایط موجود یکی از دلایل بروز بحرانهای اقتصادی-اجتماعی در کشور است. دانشگاه در خدمت جامعه یعنی دانشگاهی که با نقد شرایط موجود و برای ساختن آیندهای بهتر راهکارهای بدیعی برای کاهش آلام جامعه در مقابل سیاستگذاران قرار دهد. امیدوارم که رئیس محترم جمهور جناب آقای رئیسی در پاسداری از حریم علم و دانشگاه دستور توقف این روند آشنا و شکستخورده را صادر کنند و احکام صادره اصلاح شوند.