همشهری آنلاین - مرضیه ثمرهحسینی: از آنجا که وجود معتادان خیابانی و زیست آنها در کنار شهروندان به یکی از معضلات حیات شهری بدل شده، مواجهه مردم با رویکردی که دولت باید در خصوص این گروه اتخاذ کند مهم و البته متفاوت است. برخلاف این شعار پرتکرار که معتاد مجرم نیست و بیمار است، نظر مردم و رویکرد سازمانهای دولتی به معتادان متجاهر به عنوان مجرم و نه فردی محتاج به حمایت و درمان است. اکثر مردم اغلب با دیدن کارتنخوابی که در گوشهای از خیابان یا در پارک و ... در حال مصرف است میگویند این افراد ژولیده ترسناک همهجا هستند، دیدن معتادان در این وضعیت سلب آرامش کرده و نوعی احساس ناامنی در فردی که شاهد این صحنه است ایجاد میکند مخصوصا در زمانی که این افراد روی پلهای هوایی نشسته یا خوابیدهاند، عابران به ویژه زنان جرئت رد شدن از روی پل را ندارند؛ بنابراین، لازم است دولت آنها را جمع کرده و به مکانی دور از شهر ببرد و اجازه ندهد از حاشیهها وارد شهر شوند.
عدهای دیگر با همین رویکرد بر این عقیده هستند که وجود معتادان متجاهر نه تنها چهره شهر را نازیبا میکند بلکه دیدن فردی که در سرما میلرزد و یا مشغول مصرف مواد است، به لحاظ روحی رهگذران را آزردهخاطر و اندوهگین میکند، از آنجایی که تجربه زیسته هر فردی نشان میدهد که کمتر معتادی اعتیاد خود را ترک میکند، ترحم به حال این افراد از طریق دادن پول به آنها اشتباه بوده و سبب تداوم اعتیاد میشود و بودنشان به عنوان فردی مضر به ضرر جامعه است.
این گزاره که فرد معتاد حتی اگر صدبار هم به کمپ برود ترک نمیکند و بنابراین مرگ برای او بهترین سرنوشت است مورد موافقت عده زیادی است. باورمندان به این رویکرد میگویند: آمار کسانی که ترک کردهاند 10 درصد از 100 درصد است که همین تعداد کم هم به عملکرد کمپها برنمیگردد و مربوط به اراده خود فرد است. فرد معتاد که کارتنخواب هم شده، برای همه مضر است؛ هم به خانوادهاش آسیب میزند، هم چهره شهر را خراب میکند، هم انرژی و پول سازمانهای دولتی در قالب ماده 16 را هدر میدهد و هم زندگی او در حالی که کارتنخواب است ارزشی ندارد، در نتیجه مرگ برای این افراد بهترین سرنوشت است و هر اقدامی که به طول عمر آنها کمک کند چه از طرف دولت و چه مردم اشتباه است. این دسته معتقدند دولت باید معتادان را سامان کند و به نقطهای بسیار دور از شهر ببرد تا همانجا تکلیفشان با زندگی معلوم شود.
در این میان گروهی از مردم رویکرد همدلانهتری با معتادان خیابانی داشته و بر این باورند که یک فرد معتاد کارتنخواب خیابانی حتما عزیز کسی است و روزگاری در کنار عزیزان خود بوده، اتفاقی که برای او رخ داده ممکن است در انتظار خواهر، پدر، برادر و نزدیکان ما هم باشد، فرد معتاد محصول همین جامعه و متعلق به آن است و طرد شدن و تلاش برای زدودن معتادان از سطح شهر از طریق طرحهای دستگیری و ترک اجباری باعث نمیشود که آنها بخار شده و به هوا بروند، آنها بازمیگردند و باز آش همان آش و کاسه همان کاسه است؛ بنابراین، دولت باید به سمت سیاستهای حمایتی رفته و ناکارآمدی شدید در عرصه پیشگیری و کاهش آمار ابتلا به اعتیاد را جبران کند وگرنه حتی اگر هزار معتاد را هم بکشد، اعتیاد ریشهکن نشده و باز افراد دیگری به لشکر معتادان خیابانی اضافه میشوند.