مریم کاظمی
مدیر مسئول نشریه دنیای بازنشسته
دوران بازنشستگی در رسانه ها اغلب معادل با پیری و ازکارافتادگی بازنمایی میشود. این بازنماییها کارکرد خود را در شکلگیری نگاه قالبی، کلیشهها و طبیعی سازی آن در فرهنگعامه ایفا می نماید به طوری که چنین تلقی زمینهساز نوعی نگرانی در بازنشستهها شده است. این در حالی است که اغلب پژوهش نشان میدهد در دهه هفتم زندگی که مصادف با سن بازنشستگی است مغز افراد بالاترین کارایی را دارا است، بنابراین با تمرکز بر این کارایی، بازنشستگان باید نوع نگاه خود به مقوله بازنشستگی را تغییر دهند. آنها باید به این باور درست دست یابند که بازنشستگی ازکارافتادگی نیست. قدر مسلم در دوران بازنشستگی توان جسمانی فرد تحلیل میرود، اما در عوض توان ذهنی وی بسیار باکیفیت تر و گستردهتر از ذهن یک جوان عمل مینماید. فرد بازنشسته به اتکای این توانمندی باید از حالت انفعال و احساس سرباری خارج و مثبت اندیشی پیشه کند. واقعیت این است که افراد مثبت اندیش دوران بازنشستگی بهمراتب راحتتری در قیاس با افراد بدبین دارند.
افرادی که با رویکرد سودمندی اجتماعی خود را در یک دایره ارتباطی پویا و گسترده قرار داده و تلاش دارند فرد مفیدی برای خود، خانواده و جامعه باشند از سرزندگی، نشاط و آرامش و رضایت خاطر بیشتری برخوردارند. این در حالی است که افراد با روحیه سلطه گری و غضب، برای خود، خانواده و جامعه شرایط برزخی را رقم میزنند و کیفیت زندگی خود و اطرافیان را تضعیف مینمایند.
ناگفته نماند در جامعهای که افراد بهویژه بازنشستگان در معرض تکانههای شدید اقتصادی هستند، باید برای تخفیف این تکانهها در دوران اشتغال برنامهریزی و آیندهنگری لازم را داشته باشند تا چالشها و مضایق اقتصادی مبدل به بازیگری سرنوشتساز و محوری در این دوران نگردد. این نکته بدیهی است بازنشستهای که در دوران اشتغال نیازهای اساسی نظیر مسکن را با درایت و برنامهریزی ،اخذ وام و...حل نموده است، کمتر در معرض اینگونه تکانههای استرسزا قرار خواهد گرفت. بنابراین اگر از مثبت اندیشی صحبت میکنم باید به یکسری از الزامات نظیر اقتصاد خانواده، صرفهجویی و برنامهریزی که بارها در این مقوله نوشتیم توجه داشت.
بازنشستگان باید انگارههای ذهنی دال بر، «من دیگه آدم مؤثری نیستم »،«من پیر شدم» ،«توان کاری قبل را ندارم» را از ذهن خود زدوده و با اتکا به توانمندی ذهنی شان به روند توسعه خود همت کنند. آنها باید به این نکته توجه داشته باشند که سن تنها یک عدد است و گذر از میانسالی به سالمندی چیزی از ارزشهای ایشان نمیکاهد.
نکته مهم که روانشناسان بر آن تأکیددارند، نقش خود فرد در تغییر نگاه و نگرش اطرافیان و جامعه است. اگرچه اطرافیان و بافت و موقعیتی که فرد در آن قراردارد، بر شکلگیری نوع برداشت یا احساس بازنشسته مؤثر است، اما کلید اصلی تغییر نگاه در دست خود فرد بازنشسته است .
تغییر نگاه نیازمند تأیید اجتماعی است به این مفهوم که خانواده ،جامعه و حتی نهادهای دولتی و رسانهها باید با تقویت عزتنفس بازنشستگان، نقشهای اثرگذار و پرارزش را جایگزین برداشتهای مطرود بیاثر بودن و سرباری کنند.
باید به این واقعیت هم اذعان کرد که پی آمدهای بیکاری بسیار زیانبارتر از پرکاری است، لذا بازنشستگان عزیز نباید بهیکباره دچار خلأ هویتی شغلی شوند. این عزیزان در نظام بازنشستگی کشور که بهیکباره از انواع ارتباطات و تعاملات اجتماعی محروم میشوند، باید با برنامه ریزی برای این دوران و با ایجاد شبکه جدیدی از ارتباطات و فعالیت های پاره وقت و دوره های آموزشی، تأثیر این خلأ ناگهانی را به حداقل برسانند.
دوران بازنشستگی اگر توأم با نوعی خوشبینی ،برنامهریزی و احساس عزت نباشد ،شخص بازنشسته دچار چالشهای زیانبار و درنتیجه کاهش امید به زندگی میشود. لذا داشتن برنامه برای لحظهلحظه زندگی مانع از ورود افکار منفی و مخرب به زندگی فرد میشود، بنابراین آموزش یکزبان مناسب، قرار گرفتن در جایگاه مشاور با تکیه بر تجربیات دوران اشتغال، مشارکت در امور خیرخواهانه، مطالعه کتابهای موردعلاقه و...، سبک زندگی دوران بازنشستگی را میتواند پویا ،اثربخش و پرنشاط کند.
بیایید باور کنیم بازنشستگی شروعی دوباره برای زندگی است، شروعی دوباره برای اثرگذاری اجتماعی است، دوران شکوفایی و بالندگی است و درنهایت اینکه بازنشستگی سن زندگی است !