رحمان قهرمانپور
تحلیلگر مسائل بین الملل
بر خلاف فضای مثبت در روند تنشزدایی منطقهای، همچنان نگرانیهای نسبت به آینده توافق هستهای ایران با کشورهای غربی ادامه دارد. در یک سوی ماجرا، از ماموریت ویژه سلطان عمان برای احیای برجام و آغاز مذاکرات در آینده نزدیک سخن به میان میآید. در سوی دیگر، ماجرا، مواضع رافائل گروسی، مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی و سران کشورهای غربی، هیچ نشانهای از بهبود روند مشاهده نمیشود. از همان ابتدا موضع گروسی همین بود. اسفند ماه سال گذشته پیش از نشست شورای حکام هم ایشان بارها تاکید کرد که اگر مهمترین مسائل پادمانی بین ایران و آژانس حل نشود، امکان احیای برجام وجود ندارد. به نظر میرسد موضع اروپا و آمریکا هم همین است. این که چرا این کشورها چنین موضعی میگیرند یک دلیل فنی دارد؛ آنها میخواهند بدانند که آیا با احیای برجام ایران میتواند به لحاظ فنی از منطقه گریز هستهای دور شود یا خیر. در واقع ستون و مبنای فنی برجام در سال ۲۰۱۵ این بود که ایران از نظر فنی تا رسیدن به نقطه گریز هستهای یا نقطه بازگشت ناپذیر هستهای فاصله چند ماهه داشته باشد. در حال حاضر با توجه به غنی سازی ۶۰ درصدی ایران و استفاده از سانتریفیوژهای پیشرفته، آمریکا و اروپا باید ارزیابی فنی انجام دهند و مطمئن شوند که فاصله ایران از نقطه گریز هستهای چقدر است. با توجه به این که کشورهای مختلف، هر یک ارزیابی متفاوتی نسبت به این فاصله زمانی دارند، در نتیجه نظر آژانس برای یکپارچه کردن این نظرات بسیار ضروری است. برای مثال اگر آژانس اعلام کند تهران یک ماه با نقطه گریز هستهای فاصله دارد، همین اظهارنظر آژانس مبنای تصمیمگیری کشورهای اروپایی و آمریکا خواهد بود. پس این سخنان آقای رافائل گروسی به این معناست که آژانس در موقعیتی نیست که بتواند یک ارزیابی دقیق در این خصوص انجام دهد. در نتیجه از ایران درخواست کرده دسترسیهای لازم را به آژانس بدهد تا آژانس بتواند بر این اساس، نظر فنی خود را به آمریکا و اروپا اعلام کند. در دو سال گذشته مجموعه تحولاتی که در سطح بین المللی، در داخل ایران و داخل آمریکا شکل گرفته این وضعیت را رقم زده است. در سطح بین المللی روسیه به اوکراین حمله کرد. این حمله تبعات بسیار وسیعی داشت. یکی از تبعات آن ایجاد تنش بین روسیه و اروپا است. با توجه به این که ایران از شرکای منطقهای و متحدان روسیه است، بنابراین اروپا به نوعی خود را در مقابل ایران نیز میبیند. مطرح شدن مسئله پهپادهای ایرانی از دیگر نکاتی است به افزایش تنشها دامن زده است. در آمریکا نیز اولویتهای بایدن بر حسب شرایط تغییر کرده است. زمانی که بایدن پس از انتخابات در آمریکا رئیس جمهور شد تفکرش به سمت احیای برجام بود. اما به نتیجه نرسیدن برجام باعث شد تفکری در آمریکا شکل بگیرد که اگر قرار است با ایران توافقی انجام شود باید کاملا جامع باشد. جک سالیوان مشاور امنیت ملی آمریکا، از ابتدا طرفدار همین نوع تفکر بود. این تفکر روز به روز تقویت شد تا حدی که اخیرا جک سالیوان در سخنرانی خود گفت که اگر لازم شد برای مقابله با ایران به اسرائیل هم آزادی عمل میدهیم. در داخل ایران هم اتفاقاتی رخ داد و اعتراضاتی شکل گرفت که درواقع محاسبات غربیها را درباره ایران و نقش ایران در منطقه تغییر داد؛ بنابراین خروجی همه این مسائل این شد که شرایط برای احیای برجام به مراتب سختتر شد. انتقاد وارده به پیشنهاد ولی نصر و علی واعظ و ایجاد روابط تجاری منطقهای به جای برجام این است که مسئله هستهای را که مهمترین مسئله ما در سطح بین الملل بوده به یک مسئله منطقهای تقلیل داده میشود. مسئله کنترل تسلیحاتی یک موضوع مهم در سطح بین المللی و مرتبط با امنیت بین الملل است. به همین دلیل است که موضوع ایران، کره شمالی و سایر کشورهایی که انرژی هستهای دارند، در سطح قدرتهای بزرگ حل میشود. تا کنون هیچ پرونده هستهای به جز پرونده برزیل و آرژانتین نداشتیم که در سطح بین الملل حل شود. موضوع برزیل و آرژانتین و توافق دو کشور برای تاسیس سازمان نظارت و بازرسی دوجانبه، یک موفقیت بزرگ بود. اما حتی در آن جا هم نقش آمریکا بسیار بزرگ و مهم بود. بنابراین ایراد وارده به این پیشنهاد این است که مسئلهای در سطح بین الملل را میخواهد در سطح منطقه تقلیل دهد. قاعدتا برای این کار، آمریکا باید این پیشنهاد را بپذیرد، اما چنین تمایلی از طرف آمریکا نمیبینیم. ایراد دیگر این است که حل یک مسئله امنیتی با یک رویکرد منطقهای ممکن نیست. پیشنهاد اجرای توافق تجاری منطقهای برای حل مشکل هستهای رویکردی است که لیبرالها مطرح میکنند. آنها معتقدند اقتصاد کلید هر در قفل شدهای است.