کد خبر: ۱۴۹۰۶۱
تاریخ انتشار: ۰۸ دی ۱۳۹۹ - ۱۶:۱۲

میرزا علی آیت‌اللهی

پژوهشگر

پیش از انقلاب اسلامی سال 1357 تنوع کتاب آموزشی رشته های درسی و نیز آمار دانش آموزان بسیار کمتر از بعد از انقلاب بود.

در همان زمان نیز محتوای کتب درسی با توانایی ها ونیازهای فراگیران تناسب نداشت. (در نظر بگیرید درکتاب جغرافیای سیکل اول ماباید با ایالت هایی از امریکا آشنا می شدیم که درآن گاو پرورش می دهند و یا رودمی سی سی پی کجا می رود؟).

متاسفانه بعداز انقلاب تفکری در وزارتخانه های آموزشی تقویت شد که نظام آموزشی می خواهد علامه دهر تربیت کند لذا براین اساس بعدازانقلاب فرهنگی دردوره چندساله ای بعضی از دانشگاهها به شدت به حجم مطالب درسی افزودند و در تدوین کتب درسی مدارس نیز به همین منوال عمل شد وبه جای آموزش فنون زندگی مغز دانش آموزان به مثابه انباره ای از اطلاعات درنظرگرفته شد.

جالب این که دانش آموز از هر دانشی قسمتی دریافت میکرد به جزدرس زندگی و آنچه از درس زندگی نیز مطرح می شد با واقعیتهای قومی وقبیله ای و محیط زندگی آنها سازگاری نداشت و علوم تلنبارشده درذهن آنها هم یا کاربردی نبود یا وسیله آزمایش وکاربرد آن مهیا نبود.بگذریم که دردهه اول انقلاب هم زمان با رشد آماردانشجویان مدارس علوم انسانی زیادشد و بعدکه فهمیدند خوب اینهمه اقتصادخوانده یادیپلم فرهنگ وهنرچه کاربردی خواهدداشت مجبوربه ایجاد طرح کادشدندکه ناپختگی ان دربعضی موارد فاجعه آفرین بود .

درمورد عدم اشنایی دانش اموزان با واقعیتهای اجتماع و زندگی به یاددارم یکی ازروانشناسان مطرح مملکت بعدازواقعه جنایت مشهور "شاهرخ وسمیه"با هردو نوجوان درزندان ملاقاتی داشت و می گفت اینها هنوزاز مجازات قتل چیزی نمیدانند! ومن راواسطه پیغام به طرف مقابل قرارداده بودند که پس از آزادی منتظروصال توهستم.(وجالب این که هم ازادشدند وهم به وصال  رسیدند).

برون دادآموزش و پرورش برمبنای رشدعقلی وتحلیلی دانش آموزان درمسیر واقعیتهای زندگی نبود ونیست ولی درعوض حجم کتابهای درسی به شدت زیاد و عدم تناسب با نیاز و درک مخاطب به جایی رسیده بود که بیش از 30 درصد دانش آموزان درسال اول دبیرستان مردود می شدند! وجالبتر این که آموزش وپرورش به جای شناخت وحل مشکل اصلی واصلاح محتوای و مواد و روش آموزشی به تغییر شیوه ارزشیابی روی آورد و ارزشیابی کیفی رابه جای نمره طرح نمود. این تغییر شیوه تا 3 سال اول ابتدایی قابل درک وتحمل است ولی گسترش ان به سالهای بعد و توصیه به دبیران دبیرستان به تساهل در نمره دادن و طرح سوال و......دانش آموزان را که درس زندگی رانیاموخته بودند ازعلامه دهرشدن هم محروم کردووقتی ورودی دانشگاهها ضعیف شد اساتید بسیاری از دانشگاهها هم خودرابا شرایط سواد دانشجویان ورودی وفق دادند و ازکمیت وکیفیت آموزشی کاستند.(البته به دلیل رشد بیکاری رشد کمی دانشگاههای غیردولتی و .....نیزبی تاثیرنبود و البته دولتها هم از تعویق ورودجوانان به بازارکار استقبال میکردند و می کنند).

تازمانی که سیاستگذاری و انتخاب اهداف آموزشی اصلاح نشود و دردوره آموزش عمومی به آنها فنون زندگی وتعامل و شادزیستن و حقوق شهروندی و.....آموزش داده نشودومغز آنها بامحفوظات بی ربطی پرشود که درسالیان بعدچون ازآنها سوال شود فراموش کرده باشند وضع به همین منوال خواهدبود.

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار