اشتباه صدا و سیما را در انتشار محتوای محرمانه یک جلسه گفتگوی
دیپلماتهای کشور با مدیران این رسانه را چه از روی عمد و چه سهوی بدانیم،
این نکته قابل چشم پوشی نیست که این اشتباه ضربه بزرگی به دستاوردهای
کشورمان در حوزه سیاست خارجی وارد آورد. کافیست به یاد بیاوریم که این
اشتباه درست در ایامی صورت گرفت که سخنان مقامات آمریکایی برای توجیه
توافقنامه هستهای با ایران فضای مطلوبی را در بین افکار عمومی و نخبگان در
جهت اثبات حقانیت و توانمندیهای طرف ایرانی ایجاد کرده بود که میتوانست
در مراحل بعدی بسیار راهگشا باشد.
اما اشتباه مذکور به ناگاه همه چیز
را تغییر داد و کانون توجهات را به سوی دیگری برد. حجم انبوه بهرهبرداری
رسانههای بیگانه از این خطای فاحش میتواند بخشی از پیامدهای آن را عیان
کند.اگر یک بررسی مختصر بر روی نوع پوشش صدا و سیما از جریان دیپلماسی
هستهای از ابتدا تاکنون انجام دهیم مشخص میشود که جهتگیری این رسانه در
دو سال گذشته و از زمان روی کار آمدن دولت یازدهم نسبت به سالهای قبلتر
کاملا تغییر یافته است. این تغییر جهت، پس از توافق اخیر به اوج خود رسید و
رسانه ملی بار دیگر بیطرفی را کنار گذاشت و بر خلاف گذشته که تنها نظرات
حامیان روند مذاکرات را بازتاب میداد و به تایید و تمجید و نهایتا
گزارشکری عملکرد آن دوران بسنده میکرد، اینبار بر خلاف نظر غالب مردم با
مخالفان و دلواپسان همصدا شد و با بزرگنمایی امتیازات داده شده در جریان
حصول توافق، دستاوردها و توفیقات را زیر سوال برد. ساخت و پخش چندین مستند
با رویکردهای منتقدانه و حتی اقدامات کم سابقهای همچون پخش زنده سخنرانی
رئیس جمهور آمریکا با جلسه سناتورهای این کشور نیز در همین راستا ارزیابی
میشود. در غیر این صورت باید پرسید مگر نظر صدا و سیما درباره متخاصم بودن
دولتمردان آمریکایی و میزان اثرگذاری این کشور تغییر کرده است؟آنگونه که
در اصل یکصد و پنجاه قانون اساسی تصریح شده است «در صدا و سیمای جمهوری
اسلامی ایران، آزادی بیان و نشر افکار با رعایت موازین اسلامی و
مصالح کشور باید تأمین گردد» اما بسیاری از کارشناسان معتقدند که رسانه
ملی نه تنها نتوانسته شخصیتی ملی را از خود نشان دهد بلکه حتی در رعایت
اخلاق و انصاف اسلامی نیز ناموفق عمل کرده است و در نهایت با از دست دادن
رضایت و اعتماد مخاطبان و سوق دادن آنان به سمت رسانههای خارج از کشور به
منافع ملی نیز آسیب میزند. این مسئله اگر چه در حوزه مربوط به سیاست نمود
بیشتری دارد، اما ریزش مخاطب تنها به همین حوزه محدود نمیماند و در
بخشهای فرهنگی و سرگرمی بیشتر نیز میشود.نزدیک بودن موعد انتخابات مجلس
اهمیت این یادآوری را مضاعف میکند که میدان رقابتهای سیاسی را با نگاهی
تنگ نظرانه نمیتوان دید. شکی نیست که دیدگاههای مخالف و موافق همواره و
در همه زمینهها وجود دارد و این مجموعه نه تنها خطری برای کشور نیست بلکه
در نهایت میتواند متضمن قدرت و قوام کشور نیز باشد. رسانه ملی باید اصل
بیطرفی را به عنون یک استراتژی در پیش گرفته و محل انعکاس کلیه نظرات
موجود در جامعه باشد، نه آنکه تابعی از ملاحظات سیاسی بوده و گاهی منتقدان
را کاملا نادیده بگیرد و گاهی نیز شنیده شدن صدای مخالف را دستاویز قرار
دهد و نظر اکثریت را نادیده بگیرد.