دکتر ایرج خسرونیا
رییس جامعه پزشکان متخصص داخلی ایران
متاسفانه در سالهای اخیر شاهد بروز مشکلات عدیده برای جامعه پزشکی بویژه پزشکان جوان از ابعاد مختلف، آموزشی و معیشتی هستیم.
تعداد زیادی از همکاران جوان مهاجرت به کشورهای مختلف جهان برای کار و تلاش را به ماندن و خدمت در وطن ترجیح میدهند.
سرمایه گذاری ارزشمندی صرف تربیت و آموزش یک پزشک میشود ولی به سادگی شاهد از دست رفتن این پتانسیل هستیم.
وضع حقوق و دستمزد رزیدنت های کشور(دستیاران تخصصی) رشته های مختلف پزشکی و پزشکان عمومی بسیار بد است ولی از نظر کار و مسئولیت با دشواری های فراوان روبرو هستند؛ متاسفانه عده ای ترک تحصیل میکنند و عده ای که تحمل فشارهای زندگی را ندارند دست به هر کار حتی خودکشی میزنند.
متاسفانه شاهد استعفای گروهی این عزیزان هستیم.
ما به عنوان انجمن های پزشکی، سازمان نظام پزشکی، وزارت بهداشت باید از خواب غفلت بیدار شویم و به فکر سرمایه های آینده پزشکی ایران باشیم؛ جوانان ما سرمایه های آینده هستند و هرچه برای آنان هزینه کنیم این هزینه سرمایه گذاری برای آینده کشور است.
پزشکان عمومی در کنار همکاران متخصص خود با درآمد بسیار کم در اقصی نقاط ایران با انواع بیماریها بویژه امراض عفونی در حال جنگ هستند.
اگر چه عده زیادی از پزشکان سالانه از دانشگاه های علوم پزشکی سراسر کشور فارغ التحصیل میشوند ولی با این وضعیتی که برقرار است قبل از پیوستن به جرگه طبابت، منفعل شده و یا از مملکت خارج میشوند؛ بدین ترتیب در آینده نه چندان دور با کمبود حتی پزشک عمومی مواجه خواهیم بود.
مسئولین هنوز فکر جدی برای کمک به پزشکان جوان نکرده اند.
پزشکان جوان و پزشکان عمومی دست به هرکاری که میزنند چون ممکن است با سایر گروه ها و تخصص ها تداخل بوجود آید، پیوسته مورد انتقاد، تذکر و برخورد قرار گرفته اند.
باید سازمان نظام پزشکی، وزارت بهداشت و درمان، الگوهای درمانی را منطبق با تحصیل و کوریکولوم آموزشی تدوین و مورد اجرا قرار دهند. هر پزشک بر اساس هر آنچه آموخته و برای آن در دانشگاه تربیت علمی شده است، باید بتواند به بیماران و مردم خدمت ارائه کند.
تداخل و نزدیکی برخی رشته ها با یکدیگر موجب میشود که پزشک نتواند با دست باز و با تفکر به دیدگاه مصلحتی بیمار برای وی دارو تجویز یا خدمت ارائه کند.
این تداخلات حرفه ای قبل از اینکه پیامد آن به شکایات مختلف و ریختن پزشکان به خیابان و انجام تجمعات مختلف منجر شود، باید مورد رسیدگی و تصمیم گیری کلان قرار گیرد.
آبروی جامعه پزشکی در خطر است وقتی شاهدیم که یک گروه علیه گروه دیگر شعار میدهد. تمام گروه ها حق خدمت و طبابت دارند و باید از زندگی و معیشت مناسب برخوردار باشند، منتهی با در نظر گرفتن دانش تخصصی و کوریکولوم آموزشی باید این حق، محقق شود.
در رشته داخلی ۹ گروه فوق تخصصی وجود دارد که شاخه های ان محسوب شده و نزدیکی زیادی به تخصص داخلی دارند؛ در رشته های مرتبط با زیبایی از جمله جراحی پلاستیک، تخصص پوست، تخصص گوش حلق و بینی از بابت اقدامات زیبایی و... ؛ همچنین متخصصین زنان با رادیولوژی نیز از بابت حق انجام سونوگرافی... تداخلات کاری دارند و برخی اوقات شاهد تشکیل پرونده هایی بابت مداخله در امور تخصصی یکدیگر هستیم.
با این وضعیت در خواست من به عنوان یک پزشک که نیم قرن سابقه طبابت و فعالیت دانشگاهی و صنفی در انجمن دارم این است که مسئولان به فکر پزشکان جوان و گروه های تحصیل کرده کم درآمد باشند و هر اقدامی که لازم است برای بهره گیری حداکثری از دانش و تحصیل آنان انجام دهند.
قوانین وجود دارد ولی متاسفانه اجرای نمیشود. چرا نمیگویند که یک پزشک عمومی بعد از فراغت از تحصیل چه کاری انجام دهد که هم به وظیفه خود رسیده باشد و هم زندگی و معاش خود را داشته باشد و سامان بدهد!؟ پزشک عمومی هم حق زندگی و حیات دارد. قوانین میگوید تعرفه پزشکی بر اساس سطح تورم باید تعیین و اجرا شود .
هزینه های زندگی و حتی امور مربوط به تمدید پروانه مطب، عضویت یا گذراندن دوره های آموزشی و شرکت در کنگره های علمی... چندین برابر شده است، آیا تعرفه و حق ویزیت یک پزشک نیز به همین میزان و بطور منطقی افزایش داشته است؟
تمام وسایل مورد نیاز یک پزشک در مطب یا لوازم و تجهیزات بیمارستانی، دستگاه های گرافی، اسکوپی و تشخیصی... با ارز و دلار خریداری و ارزش گذاری میشود آیا درآمدهای ما نیز بر همین اساس منطبق شده است.
نظام پزشکی که خود را حامی جامعه پزشکی میداند باید پر قدرت باشد و بتواند از حق و جایگاه جامعه پزشکی دفاع و از آن صیانت کند.
صرفا افزایش چند درصدی حقوق رزیدنت ها هیچ دردی از پزشک و خانواده او دوا نمیکند.
آیا با این حقوق و دستمزد میشود میوه، لبنیات و گوشت خرید؟
میوه ای که هر کیلوی آن دو هزار تومان بود به کیلویی بیست هزار تومان افزایش قیمت داده است؛
متاسفانه آموزش زیر سوال رفته چون پزشک، پرستار، استاد، دانشجو ... همه ناراضی هستند؛ پس آموزش نیز تحت الشعاع این نارضایتی قرار میگیرد. آموزشها تحت لوای فوق تخصص قرار میگیرد.
بیمارستان خاصی برای آموزش دستیاران تخصص داخلی نداریم و انگیزه ای برای تحصیل در تخصص داخلی نیز وجود ندارد؛ پزشک بدین ترتیب مجبور است برای گذراندن دوره های تکمیلی و فوق تخصصی به خارج کشور برود.
ما با کمبود متخصص داخلی در تهران و شهرستان ها مواجه ایم. الان تعداد این افراد انگشت شمار شده است چون اغلب به ادامه تحصیل در رشته های فوق تخصصی و یا غیر مرتبط گرایش پیدا کرده اند.