حسین راغفر
اقتصاددان
طبق آمار رصدخانه ملی مهاجرت ایران، بین سالهای ۹۹ تا ۱۴۰۰ مهاجرت از ایران با افزایش ۳۰ درصدی مواجه شده و از سال ۱۴۰۱ این روند تشدید شده و از تراز ۱۰۰هزار مهاجر در سال به سرعت عبور خواهیم کرد، هرچند این آمار بسیار خطرناک است، اما اصلا عجیب نیست. ببینید به طور کلی آینده توسعه کشورها عمدتا وابسته به سرمایههای انسانی و نخبگان است. به همین دلیل هم است که میان کشورهای مختلف یک رقابت اساسی بر سر جذب نخبگان و نیروهای متخصص باقی کشورها در جریان است. دلیل این مسئله همان موضوع توسعه و لازمههای آن است که عرض کردم. حتی زمانی که دونالد ترامپ اعلام کرد که دیگر ایرانیها اجازه ورود به خاک ایالات متحده را ندارند، باز هم در آن دوره نیروهای نخبه جذب این کشور شدند. یعنی این استثنا برای آنها وجود داشت. واقعیت این است که توسعه اقتصادی هر کشوری بزرگترین و مهلکترین ضربات را از همین مهاجرت نخبگان میخورد.
اما همانطور که در ابتدا عرض کردم، این اتفاق و افزایش آمارها در ایران اصلا عجیب نیست. همه میدانند و میدانستند که در پی ناامنیهای اقتصادی در کشور، دیر یا زود به این نقطه خواهیم رسید که تعداد زیادی از افراد متخصص و نخبه تصمیم به خروج از کشور خواهند گرفت. وقتی که آمار اشتغال مداوم کاهش پیدا میکند، وقتی مردم هر ساله باید زمان بیشتری را برای افزایش درآمد، در حال کار کردن باشند و باز هم درآمد آنها کفاف یک زندگی مناسب را ندهد، وقتی امنیت شغلی برایشان وجود ندارد، مشخص است که ترجیح میدهند به کشورهای دیگر مهاجرت کنند. با اینحال بدون شک هنوز مسئولان متوجه اصل ماجرا نشده اند. هنوز نمیدانند کشور با چه خطر بزرگی مواجه است و چه تهدید خطرناکی سایه بر ایران انداخته است. البته این صرفا یک اتفاق کلان نیست و مردم هم در زندگی خود تبعات این مهاجرت را احساس خواهند کرد. زیرا اولا این افراد با دستان خالی از ایران خارج نمیشوند. بسیاری از این افراد بخش خصوصی کشور را تشکیل میدهند و وقتی تصمیم به خروج از کشور میگیرند به این معنی است که سرمایه قابل توجهی هم از اقتصاد ایران خارج میشود. این مسئله در اوایل انقلاب هم رخ داد که بسیاری از کارآفرینان و سرمایهداران از کشور خارج شدند و سرمایههای خود را نیز از اقتصاد ایران بیرون کشیدند. دومین مسئله این که وقتی بخش خصوصی تعطیل و کارآفرینان از این ایران خارج میشوند، قاعدتا زیرمجموعههای آنها نیز بیکار خواهند شد. از سوی دیگر بسیاری از این افراد به همراه خانواده و کودکان خود مهاجرت میکنند. کودکانی که میتوانستند در اینجا رشد کنند و در چرخه اقتصادی کشور حضور داشته باشند. مشکل این است که بخش قابل توجه اقتصاد ایران خصولتی است و سرمایهگذاران تمایلی به حضور در چنینی فضای انحصاری ندارند. خیلی از آنها در چنین فضایی کار کردهاند و میدانند که سهم چندانی در اقتصاد نخواهند داشت. به همین دلیل هم است که طی ۲۰ سال گذشته که این فضا تشدید شده، ما بیشتر با مهاجرت نخبگان و متخصصان مواجه میشویم. از طرف دیگر ما یک کشور تقریبا منزوی هستیم که تحریمهای بسیاری ما را احاطه کرده است؛ لذا هیچ سرمایهگذاری نه تنها حاضر نمیشود سرمایه خود را از بازارهای در حال توسعه و آزاد که سوددهی مناسبی دارند، خارج کنند و وارد یک کشور بحران زده کنند، بلکه تمایلی هم ندارد سرمایه فعلی خود را داخل ایران وارد چرخه اقتصادی کند. منظورم این نیست که جذب مجددا این نیروهای نخبه و متخصص و سرمایههای مالی افرادی که مهاجرت کردند، غیرممکن است. اما بسیار سخت است. زیرا اینها بعد از خروج از ایران با یک ساختار اشتغال و کارآفرینی و بازار جدید آشنا میشوند که نه تنها هیچ شباهتی با ایران ندارد بلکه از تمامی جهات بهتر است. نکته مهمتر این است که ما با یک پدیده دیگر هم در همین زمینه مواجه هستیم که نوعی خروج نیروی نخبه و متخصص از اقتصاد است، اما بدون مهاجرت فیزیکی. زیرا ما در دورهای زندگی میکنیم که اقتصاد تا حدود زیادی دیجیتالی شده است؛ لذا ما همین الان هم نیروهای متخصصی داریم که با شرکتهای خارجی کار میکنند، اما از ایران خارج نشده اند، اما توانمندی و انرژی و زمان خود را از اقتصادی ایران خارج کرده اند و تمایلی به همکاری با بخش خصوصی و غیرخصوصی در ایران ندارند.