حسن بهشتی پور
تحلیلگر مسائل بین الملل
آنچه در بیانیه ۷ کشور بزرگ صنعتی جهان آمده این است که کشورها از این به بعد در صورت همکاری تجاری با ایران، کره شمالی و روسیه هزینههایی متحمل خواهند شد که مخاطب اصلی آن چین و ترکیه است. علی القاعده میتوان گفت، فضای تجارت بین المللی ایران به استقبال تحریم و در نتیجه تهدیدهای بیشتری میرود. نکته ملموس چیزی جز این نیست که ایران احتیاج شدیدی به حل مساله یا بهتر است بگوییم حل منازعه هستهای دارد. البته این موضوع در شرایطی است که «مذاکره برای تفاهم» نیازمند آمادگی دو طرف است. آمریکا در حال حاضر در انتظار نتیجه گفتگوهای ایران و آژانس هستهای است و اگر ایران به سوالات پاسخ بدهد، مینشینند و تصمیم میگیرند. با این توضیح که کاخ سفید این روزها توافق موقت را در نظر دارد که همین موجب میشود به این نتیجه برسیم که تحریمها ماندگار هستند. واقعیت چیزی جز این نیست که تحریم ماندگار است و به همین دلیل نظام تصمیم گیری باید با قبول این واقعیت که دستمان برای مناسبات اقتصادی جهانی بسته است، تصمیمهایی جدی بگیرند تا از طریق بهره وری بالا از پتانسیلهای موجود در داخل، حتیالمقدور هزینههای تحریم را کمرنگتر کنیم. در واقع مسئولان باید بدانند، اگر به امید رفع تحریمها بمانند، شرایط روز به روز دشوارتر و در نتیجه ناامیدی جامعه روز به روز بیشتر خواهد شد. در داخل کشور میتوان با یکسری اصلاحات سیاسی و اقتصادی از شدت و حدت اثرگذاری تحریم کم کرد، اما هیچ ارادهای برای اصلاح مشاهده نمیشود. مثلاً نظام بانکداری ما به شدت فاسد است و مشکلات عجیب و غریبی دارد که لازم است، با جدیت و بررسی دقیق شرایط، اصلاح روند بانکداری در دستور کار تصمیم گیران قرار بگیرد. یا نظام مالیاتی که به دلیل ایرادات ساختاری، ایران را به بهشت فراریان مالیاتی تبدیل کرده است؛ آن هم در شرایطی که «مالیات» در اقتصادِ روز جهان منبع مالی مهمی برای تامین هزینههای جاری است، اما با انواع و اقسام توجیههای آنچنانی از پرداخت مالیات طفره میروند و میدانند که مانعی جدی پیش رویشان قرار ندارد. قانون نانوشتهای «تولید» را الزامی مهم برای توسعه اقتصادی میداند اما در ایران تولید برای تولیدکنندگان به مثابه مصیبتی بزرگ است و آنها را با چالشی جدی مواجه میکند؛ آنهم در شرایطی که علم اقتصاد برای تحقق رونق تولید راههای زیاد و در دسترسی دارد. مشکلات معیشتی از مشکل گذشته و به بحرانی عظیم تبدیل شده است، با این حال تصمیم گیران تلاشی را که لازم است، نشان نمیدهند و هیچ کس هم نمیداند، بی تفاوتی محض در قِبال تنگناهایی که مردم را گرفتار کرده است، ریشه در کدام دلیل یا کدام انگیزه دارد. نکته معلوم، اما چیزی جز این نیست که جامعه طاقت تداوم فشارهای فعلی را ندارد و اگر «اصلاح» مدنظر دست اندرکاران قرار نگیرد، با وضعیتی به قاعده غیرقابل تحمل روبرو خواهیم شد.